شب ۲۱ محرم
شب 21 محرمدر سنه 2، بقول مشهور شب عروسى فاطمه زهرا عليها السلام بوده است و آنچه از روايات شيعه و سنى ظاهر مى شود آنستكه فاطمه را در وقت بردن بخانه امير المؤ منين بر ((بغله شهبا)) يا ناقه سوار كرده بودند و جبرئيل و ميكائيل با هفتاد هزار ملك نازل شده بودند.جبرئيل زمام بغله را بگرفت و اسرافيل ركاب و ميكائيل دنبال آنرا داشت و پيغمبر جامه هاى ((فاطمه )) را مستوى مى كرد و آن ملائك با ديگر فرشتگان تكبير مى گفتند.اما بحسب ظاهر ((سلمان )) زمان بغله را گرفته بود و ((حمزه )) و ((عقيل )) و ((جعفر)) و اهل بيت از قفاى ((فاطمه )) سير مى كردند و بنى هاشم با تيغ هاى كشيده بودند و زوجات رسول (ص ) از پيش روى رجز ميخواندند و من از رجزها يكى دو بيت بيشتر ذكر نمى كنم.ام سلمه مى خواند:سرن بعون الله جاراتىواشكرنه فى كل حالات و سرن مع خير نساء الورىتفدى بعمات و خالاتعايشه مى گفت:يا نسوة استترون بالمعاجرو اذكرن ما يحسن فى المحاضرحفصه مى گفت:فاطمه خير نساء البشرو من لها وجه كوجه القمرزوجك الله فتى فاضلااعنى عليا خير من الحضر زنهاى ديگر، اول بيت رجزها را ميخواندند و تكبير مى گفتند تا داخل خانه شدندپيغمبر ((على )) را طلبيد بمسجد و ((فاطمه )) را نيز طلبيد و دست ((فاطمه )) را در دست ((على )) نهاد و فرمود: (( بارك الله فى ابنة رسول الله )) و كاسه اى طلبيد و جرعه اى از آن مضمضه فرمود و در آن ريخت . پس از آن آب ، بر سر و سينه و ميان دو كتف ((فاطمه )) پاشيد و دعا كرد در حق او و ((على )) و در حق نسل ايشان و هم فرمود:(( مرحبا ببحرين يلتقيان و نجمين يقترنان ))پيغمبر از نزد ايشان بيرون شد و عضاده در را بگرفت و فرمود:طهر كما و طهر نسلكما انا سلم لمن سالمكما و حرب لمن حاربكما استودعكما الله و استخلفه عليكماپس هر كس بمنزل خود رفت و از زنان كسى نماند نزد ((فاطمه )) جز ((اسماء بنت عميس )) بجهت معاهده با ((خديجه )) و آن معاهده چنين بود كه ((اسماء)) گفته : ((خديجه )) را در وقت وفات ديدم كه مى گريست . گفتم : اى بى بى براى چه مى گريى . فرمود: براى فاطمه . چون كه زن در وقت زفاف محتاج است بزنى كه محرم اسرارش باشد و اعانت بجويد بر آن بر حوائج خود و ((فاطمه )) تازه عهد بصباوت است و مى ترسم در شب زفاف ، چنين زنى براى او نباشد. گفتم : اى سيده من ! با خدا عهد كردم كه اگر زنده بمانم در شب عروسى ((فاطمه )) من از شما نيابت كنم در اين امر. لهذا در آن شب ، ((اسماء)) بعهد خود وفا كرد و قضيه را چون براى رسولخدا(ص ) نقل كرد، حضرت ياد ((خديجه )) كرد و گريست و دعا در حق ((اسماء)) فرمودفقير گويد: حديث ((اسماء بنت عميس )) در ((كشف الغمه )) و غيره نقل شده و گنجى شافعى گفته : اين اسماء، ((اسماء بنت يزيد ابن سكن انصارى )) است كه احاديثى از رسولخدا(ص ) نقل كرده نه ((اسماء بنت عميس )) زيرا كه او در آنوقت زوجه ((جعفر طيار)) بود و با شوهرش در ((حبشه )) بوده استشيخ مفيد فرموده كه روزه روزش مستحب است بجهت شكر الهى بر آنكه جمع فرمود ما بين حجه و صيفه خودشدر اين شب ، سنه 726، وفات يافت آية الله فى العالمين جمال الملة و الحق و الدين ابو منصور حسن بن شيخ فقيه سديد الدين يوسف بن المطهر الحلى معروف به ((علامه حلى )) رفع الله مقامه و آن جناب پسر خواهر ((محقق حلى )) است و تصانيف آن بزرگوار در علوم با آنكه تمام در نهايت احكام و اتقان است بمرتبه ايست كه حساب كردند اگر تقسيم شود بر ايام عمر شريفش از مهد تا لحد، نصيب بر روزى كراسى شود و علما و فقها از بحر علم او مغترف و بعظمت و بزرگوارى آن معظم مقر و معترفند.حكايت مباحثه آن جناب با علماء مذاهب اربعه در مجلس ((شاه خدابنده )) معروف و تشيع آن سلطان و اتباع او ببركات ((علامه )) و امر كردن سلطان به خطبه خواندن باسم ائمه اثنى عشر و سكه زدن بنام ايشان معروف است.آن بزرگوار بر جماعتى از علماء تلمذ كرده كه از جمله ايشان است ((محقق طوسى )) و ((كاتبى قزوينى )) صاحب شمسيه و دائيش ((محقق )) و پدرش شيخ يوسف ))وفات آن جناب در ((حله )) واقع شد. جنازه اش را به نجف حمل كردند و در ايوان مقدس ((حضرت امير المؤ منين عليه السلام )) او را بخاك سپردند.(( و محامد شيخنا العلامه رفع الله مقامه اكثر من ان يحصى و يحصر ولا يسع ذكر بعضه هذا المختصر.و ان قميصا خيط من نسج تسعهو عشرين حرفا عن معاليه قاصر
نظرات
ارسال نظر