شعر:: حضرت زهرا(س) – محمدمهدی سیار
قرار بود که عمری قرار هم باشیمکه بیقرار هم و غمگسار هم باشیم اگر زمین و زمان هم به هم بریزد بازمن و تو تا به ابد در مدار هم باشیم کنون بیا که بگرییم بر غریبی همغریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم نگفتیام ز چه خون گریه میکند دیوارمگر قرار نشد رازدار هم باشیم نگفتیام ز چه رو رو گرفتهای از منمگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم به دست خستهی تو دست بستهام نرسیدنشد که مثل همیشه کنار هم باشیم شکسته است دلم مثل پهلویت آریشکستهایم که آیینهدار هم باشیم
نظرات
ارسال نظر