شعر:: فاطمیه و نوروز – غلامرضا سازگار
نوروز مانند شب تار است یارانچشم بهار از گریه خون بار است یاران جایی که اشک مصطفی از دیده جاری ستگل هم به چشم دوستان خار است یاران تبریک در ماه غم زهرا حرام استمهدی از این تبریک بیزار است یاران بی معرفت باشم اگر تبریک گویموقتی که پیغمبر عزادار است یاران تبریک چون گویم که دخت مصطفی راخون جگر جاری به رخسار است یاران راه گلستان را به روی دل ببندیدزهرا میان درب و دیوار است یاران زهراست بر ما مادر و باید بدانیممادر به ما، در حشر غم خوار است یاران بلبل شده در بوستان هم ناله با گلگل، زارتر از گل به گلزار است یاران ما چون خریدار غم زهرا نباشیم؟زهرا غم ما را خریدار است یاران روزی که از فرزند، مادر می گریزدزهرا برای شیعیان یار است یاران دریایی از خون جاری از چشم تر ماستنوروز ایام عزای مادر ماست
نظرات
- 21 مارس 14 ، 08:50آقای سازگار بزرگوار سلام علیکم شعر حضرتعالی بسیار عالی بود و مرهمی بود بر دل بچه شیعه ها و البته تذکری بسیار زیبا بر غافلان این قافله عزا.... از درگاه خداوند منان طول عمر باعزت و عاقب بخیری را برا شما خادمین اهل بیت عصمت وطهارت مسئلت مینمایم
- 21 مارس 14 ، 08:44علی آقا شعر هفت سینت عالی بود اجرت با مادر سادات انشالله.انشالله خداوند برکت مضاعف به نفس گرم شما بده.التماس دعا
- 31 ژانویه 14 ، 03:14بارالهــــا تو ببین این سوز ما فاطمیــــه گشته در نـوروز ما آمدم هیئت که تا خدمت کنم بار دیگر با علـی(ع)، بیعت کنم آمدم خدمت کنم، بر اهـل دل تا نگــردم پیش مولایم، خجـل گفتم امشب سفره ای برپا کنم هفت سین عشق، در آن جا کنم مادرم زهرا(س)، مرا یاری نمود بهـر چیدن، با من همکاری نمود گفت بگذار از بـرای سفــره ها سیـن اول، سیـلـی آن بـی حیـا دومین سین، سقط بود و محسنش این غم عظماسـت، گشته قاتلش سین سوم، سرخی مسمـار بـود رنـگ خــون پهلــوی آن یار بود گفت سین چهارمم کار در است سینـه ی مجروح مسمـار در است پنجمین سین، سوختن با دربها ســوختــن بـا آتـش نامـــردها سیـن شـشم، سختی درد و اَلَم دیــدن حیـدر(ع) میان موج غـم آخـرین سین از برای سفـره ام آتشــی افروخــت در کاشـانـه ام هفتمین سین، ساختن با درد بود چـون مدینه آن زمان نامــرد بود آمــدند بهــر عیـادت دیـوها با چـه رویی؟؟ من نمیدانم خـدا!! علی نظری(مُحب الحسن)
ارسال نظر