شعر:: شهادت حضرت زهرا – محمود ژولیده
آسمان را پشت در روی زمین انداختندریسمان بر گردن سلطان دین انداختند بغض ها را جمع کردند اهل کین در یک هجومشعله بر بیت امیر المومنین انداختند رشتۀ حبل المتین را پاره کردند ای دریغپنجه بر بال و پر روح الامین انداختند چارده کرب و بلا را پشت این دیوار و درطرح کردند و لگد بر یک جنین انداختند عصمت الله از نفس افتاد امّا باز گفت:یا رسول الله عصمت را نگین انداختند شاخۀ طوبی جدا و غنچۀ طاها جدادر مدینه نالۀ فضّه خذین انداختند چهرۀ نَمرود و فرعون از بدیشان شد سپیدنامۀ خود را بدست ظالمین انداختند گفت: پشت در شنیدم چون صدای استخوانحکم دادم؛ درب را با ضربِ کین انداختند خویش را بر مسند قرآن نشاندند، از مقام ...از امام اولین تا آخرین انداختند دست از رأی امیر المؤمنین برداشتندبیعت خود را به دست مشرکین انداختند با معطّل کردن احکام دین، اهل نفاقوقفه ها در کار ختم المرسلین انداختند احتجاج فاطمی را کذب خواندند از جفاشکّ و تردید و خطا در کار دین انداختند
نظرات
ارسال نظر