شب چهارم دهه اول صفر

فیلم های مراسم

  • روضه | روایت است که یک روز حضرت زهرا…
        حاج حنیف طاهری
    روایت است که یک روز حضرت زهرا
    رسید گریه‌کنان نزد خواجه‌ی دو سرا

    گرفته بود به بر زینب عزیزش را
    چه زینبی که ستوده فلک کنیزش را

    جمال فاطمی او شبیه مادر بود
    ولی ز اشک دو چشمش دو بحر گوهر بود

    بگفت فاطمه در محضر رسول خدا
    که: ای به خاک تو جان تمام خلق فدا

    رسیده فاطمه‌ات را ز غصّه جان بر لب
    چرا نمی‌شود آرام دخترم زینب؟!

    هماره از دل او آه و ناله برخیزد
    به‌روی دست من از صبح اشک می‌ریزد

    نبی گشود دو دست و ز دامن زهرا
    به‌روی سینه چو قرآن گرفت زینب را

    گرفت در بغل او را به احترام تمام
    صدای گریه‌ی او لحظه‌ای نشد آرام

    علی گشود دو دست و ورا گرفت ببر
    نشد خموش دمی بر فراز دست پدر
     
    حسن رسید ز بابا گرفت او را باز
    ولی نگشت خموش آن همای وحی حجاز
     
    به سینه ناله و اشکش ز دیده جاری بود
    که سیّدالشهّدا دست‌های خویش گشود
     
    گرفت خواهر خود را چو جان خود در بر
    کشید دست نوازش ورا به صورت و سر
     
    چنان‌که بحر خروشنده اوفتد ز خروش
    صدای طوطی وحی مدینه شد خاموش
     
    ز روی شانه‌ی جدّ و اب و برادر و مام
    به وصل گمشده‌ی خود رسید و شد آرام
     
    گمانم آنکه به او با اشاره گفت حسین
    که وقت گریه تو نیست ای فروغ دو عین
     
    هنوز شعله‌ی آتش بر این سرا نزدند
    هنوز مادر مظلومه‌ی تو را نزدند
     
    هنوز غربت حیدر ندیده گریه مکن
    کبودی رخ مادر ندیده گریه نکن
     
    نگاه‌دار بر آن لحظه اشک و زمزمه را
    که بشکنند در این خانه دست فاطمه را
     
    مریز اشک و مزن ناله و مکن زاری
    هنوز از سر بابا نگشته خون جاری
     
    هنوز خون به دل زار ما نکرده کسی
    هنوز فرق علی را دوتا نکرده کسی
     
    شرار آه تو روزی ز سینه برخیزد
    که از گلوی حسن لخته‌لخته خون ریزد
     
    سرشک دیده میفشان به برگ یاسمنت
    هنوز تیر نباریده بر تن حسنت
     
    صبور باش، میفشان سرشک از دیده
    هنوز جسم حسینت به خون نغلطیده
     
    زمام گریه نگه‌دار تا که در گودال
    کنند سم ستوران تن مرا پامال
     
    زمان گریه‌ی تو لحظه‌ایست خواهر من
    که بوسه گیری از پاره‌پاره حنجر من
     
    هنوز نیزه به کتف و به شانه‌ات نزدند
    کنار پیکر من تازیانه‌ات نزدند
     
    هنوز شام بلا را ندیده‌ای زینب
    هنوز طشت طلا را ندیده‌ای زینب
     
    هنوز پیش رویت اهل شام صف نزدند
    هنوز پای صدای حسین کف نزدند
     
    هنوز سنگ بلا بر سرت نباریده
    هنوز کوفه به اشک غمت نخندیده
     
    مریز اشک به صورت ز دیده پیوسته
    هنوز چوبه‌ی محمل سر تو نشکسته
     
    اگر چه دختر زهرا ز گریه شد خاموش
    ولی درون وجودش چو بحر داشت خروش
     
    پس از گذشت زمان روزگار پیرش کرد
    به دشت کرب‌وبلا عاقبت اسیرش کرد
     
    اگر چه کوه بلا دم‌به‌دم کشید به پشت
    خدا گواست که داغ حسین او را کشت
     
    در آخرین دم خود یاد نازنین بدنی
    به روی سینه‌ی خود داشت کهنه پیرهنی
     
    چه کهنه پیرهنی! پاره‌پاره چون جگرش
    گرفته بود چو جان عزیز خود به برش
     
    ***

    نیست عباس و علی‌اکبرت
    بین دشمن مانده تنها خواهرت

    لطف خود را باز یارم کن حسین!
    خیز از جا و سوارم کن حسین!

    ای شتربانان مرا یاری کنید
    ناقه‌ها بهرم عزاداری کنید

    نیست از این کاروان دل‌خسته‌تر
    ساربانا! لحظه‌ای آهسته‌تر
  • زمینه | ای که عشق تو برام مقدّسه
        حاج حنیف طاهری
    ای که عشق تو برام مقدّسه
    نوکرت دوباره دلواپسه
    کی به ضریحت دستم می‌رسه

    یا مولا، یا قتیل العبرات
    قسم به گریه‌ی مخدّرات
    آرزومه سر بذارم روی
    تربت اعلی، مال کربلا

    ای هدیه‌ی خدا
    مَنْ اسْمُهُ دَوَاءٌ
    اطْلُبْنَا يَا حُسَيْنُ
    کربلا، کربلا

    حسین تشنه‌لب
    ای حسین تشنه‌لب
    ای حسین تشنه‌لب
    ای حسین‌ تشنه‌لب

    ***

    عطر محرّم داره
    ماه صفر با ارباب
    طریق عشقو می‌ریم
    با جون و دل تا ارباب

    پیاده‌نظام عزای حسین
    به جاده بزن با صدای حسین

    به اربعین قسم
    قطره‌قطره تا حرم
    اشک زائرای تو
    می‌چکه قدم‌قدم

    حسین تشنه‌لب
    ای حسین تشنه‌لب
    ای حسین تشنه‌لب
    ای حسین‌ تشنه‌لب

    ***

    يا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَيْنِ،
    دَخِيلُكَ يا قَطِيعَ الْكَفَّيْنِ،
    أَغِثْنِي يا كَفِيلَ الزَّيْنَبَيْنِ

    تو دریایی، تو آب زلالی
    تو نوری، خورشید لایزالی
    تا نفس توو سینمه
    بِنَفْسِی أَنْتَ أَهْلِی وَمَالی

    دستم به دامن
    ماه «امّ البنین»
    وعدمون کربلا
    فی یوم الاربعین

    حسین تشنه‌لب
    ای حسین تشنه‌لب
    ای حسین تشنه‌لب
    ای حسین‌ تشنه‌لب

    ***

    شفای درد عالم
    دلای ما رو دریاب
    توی طریق عشقت
    عمود چندیم ارباب؟

    قدم می‌زنیم اربعین تا شما
    به یاد رقیّه و جامونده‌ها

    موکبای غمت
    موجای رو پرچمت
    پای کار عشقتن
    وارثای ماتمت

    حسین تشنه‌لب
    ای حسین تشنه‌لب
    ای حسین تشنه‌لب
    ای حسین‌ تشنه‌لب
  • زمینه | بانویی که شکوهمندانه، رفته در کاخ ابن مرجانه
        حاج حنیف طاهری
    بانویی که شکوهمندانه
    رفته در کاخ ابن مرجانه
    ماده‌شیری که خطبه‌اش کرده
    کاخشان را بدل به ویرانه

    به‌خدا این زن زینب است
    «جَبَلُ الصَّبْر» همیشه متقن زینب است
    «غالِبُ الأَعدا» به کوفه قطعاً زینب است
    به علی رفته، آن‌که خَلقاً، خُلقاً
    زینب، زینب، زینب است

    جمع زهرا و مرتضی
    هم حسین و هم مجتبی
    گفته در شأنش، کربلا
    لافَتی إِلّا زِینَب

    سیّده زینب
    سیّده زینب
    سیّده زینب

    ***

    بانویی که تمام هستش را
    داده در راه سیّدالشّهدا
    غم به او‌ چیره می‌شود؟ هرگز!
    خم به ابرو بیاورد اصلاً

    دست حق یار زینب است
    همه‌جا صحبت از اقتدار زینب است
    کربلا تصنیف ماندگار زینب است
    فتح شامات و کوفه تنها
    کار زینب، زینب، زینب است

    بی‌کران‌تر از بیکران
    جاودان‌تر از جاودان
    دختر سلطان نجف
    عمّه جان صاحب زمان

    سیّده زینب
    سیّده زینب
    سیّده زینب
  • شور | ابی‌عبدالله، آقای من
        حاج حنیف طاهری
    همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
    که هنوز من نبودم تو در دلم نشستی

    ابی‌عبدالله، آقای من

    ***

    تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
    دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

    ابی‌عبدالله، آقای من

    ***

    گر همه صورت‌گران، صورت زیبا کشند
    صورت اریاب ما از همه زیباتر است

    اباعبدالله، اباعبدالله، اباعبدالله
    یااباعبدالله، یااباعبدالله، یااباعبدالله

    ***

    مدعیان گر زنند دعوی بالاتری
    پرچم عباس او از همه بالاتر است

    یاابوفاضل، ابوفاضل، ابوفاضل

صوت های مراسم

  • سخنرانی
        حجّت‌الاسلام سیّد عبدالمجید سادات
  • روضه | روایت است که یک روز حضرت زهرا…
        حاج حنیف طاهری
  • روضه | مبریدم که در این دشت مرا کاری هست
        کربلایی مهدی زنگنه
  • زمینه | ای که عشق تو برام مقدّسه
        حاج حنیف طاهری
  • زمینه | بانویی که شکوهمندانه، رفته در کاخ ابن مرجانه
        حاج حنیف طاهری
  • شور | ابی‌عبدالله، آقای من
        حاج حنیف طاهری
  • شور | سرّ نی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود
        کربلایی مهدی زنگنه
  • شور | به ‌نام نامی عشق و به نام ثارالله
        نامشخص
  • شور | چه رسمی داره روزگار، من و یه‌عمر آزگار، قراره بی‌قرار کنه!
        کربلایی مهدی زنگنه
  • شور | حسین، حسین، وای
        کربلایی مهدی زنگنه

تصاویر مراسم